مسافرت به تهران
پس از مدتها که قرار بود به تهران بریم و قسمت نمیشد ، بالاخره به بهانه شکستن پای دایی جون مهندس (فرهاد جان ) راهی تهران شدیم که به خاله جون فهیمه و خونوادش سر بزنیم . پنجشنبه بیست و یکم اردیبهشت مرخصی گرفتم . بعدازظهر چهارشنبه بابایی و امیرمحمد اومدن اداره دنبالم و به سمت تهران حرکت کردیم . صبح چهارشنبه متوجه شدم امیتیس جونم با بابا و مامانش رفته بندرانزلی و تهران نیست که ببینیمش خیلی ناراحت شدم ولی خوب دیگه چاره ای نبود . حدود ساعت ۸ شب به خونه خاله جون فهیمه رسیدیم . امیرمح...